پيام دوستان
+
سلام... اينجا خرم دره صداي يخ زده ي مچيلي
فني و مهندسي
101/5/1
+
لمس ِ زندگي
ـــــــــ
ـــــ
عكس: م چ ي ل ي
فني و مهندسي
101/5/1
+
اين روزها ساده شاد مي شوم...
حتي با لبخند آفتابگردان...
يك دل ِ سير مي خندم...
.
م چي لي
فني و مهندسي
101/5/1
3 فرد دیگر
32 فرد دیگر
+
هـــنوز هم مي نويسم
نام مستعار: "مـــچيلـــي"...
افســـــ...ــــوس
خالق نامم ديگر نيست تا صدايـــــم کند "مـــچيلـــي؟!"
.
.
عکس:هنوز هم "م چ ي ل ي"
فني و مهندسي
101/5/1
+
*قبل از هر چيز به دوستاني كه اسم يا لوگوشون بدون هماهنگي قبلي تو اين طنز آورده شده بايد بگم:
كاربر گرامي حتما خيلي با جنبه اي كه سوژه شدي:دي*
و با اجازه ي *مهندس فخري*،سوژه ي اصلي اين قصه ي تصويري
.
يكي بود يكي نبود|غير از خدا هيچكس نبود
يه ظهر ِ داغ و آفتابي|تو اصفِهون ِ مردادي
مهندس فخري كه مي شكوند فندق|پارسي بلاگ رو گذاشت تو صندوق
سوار شد و رفت تخته گاز|ماشين افتاد تو دست انداز
لنگه كفش و...
2-شخصي
98/12/23
*لنگه كفش و سيب و تمساح|همه جا موندن؛ حتي ماه!/*
*مهندس كه مي خورد فندق|رفت و محو شد تو افق/*
*اما حواسش نبود كه كاربرا|وسايلاشون افتاده، مونده جا!/*
*تا اينكه رسيد يه جاي شيك و باكلاس|پذيرايي كردن ازش با كيك و گيلاس/*
*مهندس ديگه تو جيبش نبود فندق|پارسي بلاگ رو درآورد از صندوق/**
*سوار آسانسور شد و زد روي دكمه ي سبز ِ رَنْدوم|پياده شد تو طبقه ي شونصد و بيست و پنجم(1)*
*پارسي بلاگ رو گذاشت روي ميز|توي محل جديد و ترتميز */
*دونه دونه بچه ها رو مي شمرد|تا اينكه يه دونه كاربر كم آورد!*/
*فكر كرد و فكر كرد تا اومد يادش|ممدتقي خوش خواهش و تمساحش!*/
*سريع رفت و نوشت يه اعلاميه|"به يابنده ميديم كلي باميه"*/
*قصه ي ما به سر رسيد|تمساحه به خونش نرسيد*
34 فرد دیگر
84 فرد دیگر
زيتون رودبار
98/2/23
+
*تـا هست جهــان شـور محــرم باقيست
اين جلوه ي جان در همه عالـم باقيست
از نـالـه ي نـيـنــواي يـاران حسـيـن
همواره به لب زمـزمه ي غم باقيست*
.
.
ايام سوگواري ماه محرم را به عزادارن راستينش تسليت عرض ميکنم
زيتون رودبار
98/2/23
+
به ياد کربلا دلها غمين است
دلا خون گريه کن چون اربعين است .
.
.
اربعين حسيني را بر شما وعاشقان حسين تسليت عرض مينمايم
زيتون رودبار
98/2/23
+
يه تيكه از وجودمي؛*پـــــدر*
ـــــــــــــــ
ـــــــ
عكس:م چ ي ل ي
زيتون رودبار
98/2/23
+
با امسال 4 سال ميشه که پاي پياده با رفقاي هيئتشون ميرن تا اربعين در حرم ارباب بي سر باشن
اين پانزده ، بيست روز براش يه جور ديگه ست... انگار کل زندگيش خلاصه ميشه تو اين چند روز
پارسال شب قبل از رفتنشون ميگفت که اصلا خوابش نبرد، شوق زيارت ارباب و ...
برادرمو ميگم
انشاالله پس فردا راهي حرم کرب و بلاست
همابانو
96/8/11
+
امروز به جاي همه ي يتيمانِ قافله، اربعين سخن مي گويد...
اربعين با بوي خون در مشام و آبله در پا رسيده است... تا بگويد همه ي اتفاقات سرخ در راستاي شکيبايي زينب بود... تا بگويد دلبستگي هاي زينب در آن دشت بلاخيز يکي پس از ديگري پرپر شد...
همابانو
96/8/11
+
احساس مخملي
ـــــــــ
ـــــ
عكس: م چ ي ل ي
جبهه مقاومت اسلامي
95/11/9